بیا در خانه ام را بزن
من مـدت هاست منتظر حضـورت هستم...
منتظر اینکه تو درِ این خانه قدیمی را بزنی
..... پابرهـنه بدوم و در را برایـت باز کنم!
چشـم بدوزم به چشمـان زیبایـت...
یک نفـس هــوای تو را سَـر بکشم و بگویم:
"خــوش آمدی عـزیـز دل! "
دستت را بگیرم و کنار گلــدان شمعـدانی ام بنشانمت...
کمی لبـخند تعـارفت کنم
تو به قصـد جان نگاهـم کنی و من،
نفَســم بند بیاید!
دستپاچه بگویم: " راستی! بروم برایت چـای بریزم!"
آهستـه از تو دور می شوم...
صدایت را از پشت سر می شنوم که با خنده می گویی:
"زیر نــورِ ماهُ و خجـالت زیباتر می شوی دلــبرم!"
باقـیِ راه را می دوم و در دل می گویم:
خدا امشــب را بخیــر کند...
,واوست مهربانترین مهربانان
متن زیبایی است ممنونم آنی عزیز
بیا در خانه ام را بزن
من مـدت هاست منتظر حضـورت هستم...
منتظر اینکه تو درِ این خانه قدیمی را بزنی
..... پابرهـنه بدوم و در را برایـت باز کنم!
چشـم بدوزم به چشمـان زیبایـت...
یک نفـس هــوای تو را سَـر بکشم و بگویم:
"خــوش آمدی عـزیـز دل! "
دستت را بگیرم و کنار گلــدان شمعـدانی ام بنشانمت...
کمی لبـخند تعـارفت کنم
تو به قصـد جان نگاهـم کنی و من،
نفَســم بند بیاید!
دستپاچه بگویم: " راستی! بروم برایت چـای بریزم!"
آهستـه از تو دور می شوم...
صدایت را از پشت سر می شنوم که با خنده می گویی:
"زیر نــورِ ماهُ و خجـالت زیباتر می شوی دلــبرم!"
باقـیِ راه را می دوم و در دل می گویم:
خدا امشــب را بخیــر کند...