تنها
دیدن پیام ناگهانی ِ اویی که رفته ، تو را به عرش می رساند پروانه ات می کند ولبخندت را زیباتر .
چشمانت قاب ِ کلامش میشود ،همان یک لحظه را دلت هزاران بار بر اوج ِ فواره ی عشق می نشاند
ومسحورِ زیبایی آن می شود .و وقتی این احساس آبی را زیر لب ، مزمزه میکنی ، مست میشوی .
اما با این حال قصد دیدارش آزارت میدهد گویی نبودنش به بالندگی نیلوفری رقصان ، زیبا ست .
بی او ،دست در دست ِ خیالاتش درسبزه زارعشق دویده ای وبا گرمی ِ بوسه اش ، سرمای نبودنش را به جان خریده ای .اینک دیدارش ، رویاهایت را به باد می نشاند .
بی شک همان اویی نیست که رفت اما من همانم وبارهادر همان صفحات زیبای بودنش ، زندگی کرده ام .
پیامش زیباست وخاطراتش زیباتر، اما دوست دارم گل ِ سکوت را ببویم ودر جاده ی تنهایی گام بردارم .
پیامش زیباست وخاطراتش زیباتر
بوراسی به اورمه یاتده
چوخ گوزلیده