همیشه وقتی که موهایم را از روی ابروهایم کنار میزنم آنجا نشستهای بر روی برگها و در«درکه» و باد میوزد و برف میبارد و من نیستم هر روز از گلفروشی «امیر آباد» یک شاخه گل میخریدم تنها یک شاخه -اما چه چشمهایی، هان ! انگار یک جفت خرما- و موهایم را از روی ابروهایم کنار میزنم آنجا نشستهای سیگار میکشم میخندی هر روز یک شاخه گل آنگاه یاد زمانهایی میافتم که یک الف بچه بودم ...
پاسخ:
چه قدر زیبا
از روح لطیفت ممنونم
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.